در موعظه کریسمس، اسقف اعظم تورین، چزاره نوسیلیا، کارگران امبراکو را به یاد می آورد.

موعظه اسقف اعظم تورین و شوش سزار نوسیگلیا در روز کریسمس، در کلیسای جامع تورین، در هنگام برگزاری مراسم عشای ربانی کریسمس 2021.

«عید کریسمس جشن کل جامعه است، هیچکس مستثنی نیست. قدیس و گناهکار، فقیر یا ثروتمند، مسیحی یا هر کس دیگری از دینی متفاوت، همه فراخوانده شده اند تا در تولد منجی شادی کنند. این زمانی است که ما باید در یک عشق متحد زندگی کنیم و از دعوت فرشتگان به غار بیت لحم استقبال کنیم: صلح بر روی زمین برای همه انسان های خوش نیت. کلماتی که در قلب ما طنین انداز می شود و وجدان ما را از ترس یا درماندگی در مواجهه با موقعیت های جدی دشواری که بسیاری از خانواده ها، بیماران مبتلا به بیماری همه گیر، کارگران و جوانان را آزار می دهد بی حس می کند.

پاپ در نصیحت حواری، Evangelii Gaudium جمله ای نوشت که می تواند به خوبی انعکاسی را که من قصد انجام آن را دارم روشن کند. او می نویسد: «جالب است که وحی به ما می گوید که کمال بشریت و تاریخ در یک جامعه تحقق می یابد (ر.ک. Ap. 21, 2-4). ما باید جامعه را از نگاه متفکرانه بشناسیم، یعنی نگاه ایمانی که دوباره آن خدایی را که در خانه‌های ما، در خیابان‌ها، در میدان‌های ما زندگی می‌کند، می‌یابد. او همبستگی، برادری، میل به خیر، برای حقیقت، برای عدالت را ترویج می کند» (شماره 71).

پاپ به هر کشور یا سرزمینی اشاره می کند که ما هر روز با افراد و خانواده های دیگر در آن زندگی می کنیم. آنها فقط فضاهای فیزیکی نیستند، بلکه مکان هایی هستند که حضور خداوند در آنها تجلی می یابد، متأسفانه اغلب "غیر مکان" هستند زیرا تجمعات ساده ای از خانه ها و خیابان ها هستند که در آن غرابت بین مردم و فرهنگ فردگرایی و بی تفاوتی حاکم است. شهر انسان که شهر خدا نیز در آن وجود دارد، برعکس، شهری است که در آن تار و پود روابط بین مردمی که باید مورد استقبال و پرورش قرار گیرند، ترویج می شود. این طرح ساده زیستی مردم است که باید از آن حمایت کرد. این تجربه آن برادری است که کاری را که انجام می دهیم واقعی و پر معنا می کند. اما این همچنین میدانی است که کلیسا در آن فرستاده شده است و خدا به او سپرده است تا از آن به خوبی مراقبت شود و به وفور با کلام غسل داده شود که نجات می دهد. با نگاهی متفکرانه به «جامعه» و در نتیجه به واقعیت های اجتماعی خود که امروز در آن زندگی می کنیم، ما را به دو نگرش اساسی سوق می دهد. اولین مورد عینیت واقع گرایی است. دوم سخت کوشی امید است. روی هم رفته، این دو نگرش امید، برادری، عدالت و حقیقت را ایجاد و ترویج می کند. به طور جداگانه، یا خود را به دلسردی بی بازگشت می اندازیم یا توهماتی را در ما و کسانی که بیشتر تلاش می کنند ایجاد می کنند. تعداد آسیب‌پذیری‌ها افزایش یافته است، زیرا هر چه زمان بیشتر می‌گذرد، نامرئی‌هایی که سعی کرده‌اند با نیروهای باقی‌مانده خود کنار بیایند، بیشتر خود را بدون منابع می‌بینند. مشکلات بیشتر تشدید می‌شوند زیرا گره‌های بسیاری و متفاوتی را در زندگی مردم در یک فرآیند پیوسته به طور همزمان لمس می‌کنند.

چهره‌های ناتوانی‌ها به طور فزاینده‌ای متقاطع می‌شوند، زیرا تا کنون هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند در مواجهه با تحول اغلب غیرمنتظره موقعیت اطمینان داشته باشد. من به بسیاری از مشاغل کوچک فکر می کنم که کرکره ها را پایین آورده اند. من به بسیاری از کارگرانی که در تراژدی بیکاری زندگی می کنند و بسیاری از افراد پنجاه ساله که در خطر اخراج از دنیای کار هستند و خطر پیدا نکردن یک یا چند جوان که دیگر حتی به دنبال آنها نیستند فکر می کنم، آنها بسیار ناامید شده اند. بیهوده به بسیاری از درهای بسته می زند یا در شرایط ناپایدار دائمی مشاغل همیشه گاه و بیگاه زندگی می کنند. من به شرکت های صنعتگر یا شرکت های کوچک و متوسط ​​فکر می کنم که مجبور به توقف ناگهانی شوند. من به خانواده‌هایی فکر می‌کنم که با وجود معوقه‌های بی‌گناه، حکم تخلیه صادر شده‌اند. من به آن هسته سخت برادرانی فکر می کنم که در خیابان زندگی می کنند و به دلیل فقدان عینی چشم انداز به زندگی ادامه می دهند. من به مشکلات تعداد فزاینده ای از مهاجران و پناهجویان فکر می کنم که هنوز در میان ما در تعادل بین حقوق و مهمان نوازی فرود آمده اند. من به خانواده‌هایی فکر می‌کنم که به دلیل روابط سخت بین فردی از هم می‌پاشند و بهای گزافی را می‌پردازند که به خصوص در فرزندانشان رها شد. من به افراد مسن و تنها فکر می کنم که تحت تأثیر مشکلات حاد سلامتی قرار گرفته اند و برای یک زندگی تنهایی در سختی های جدی هستند. من به معلولانی فکر می کنم که خیلی ترحم می کنند و کمتر به آنها گوش می دهند. من به زندانیان در حال خروج فکر می کنم که از دیوار لاستیکی ساخته شده به دلیل اشتباهات ساخته شده، بدیهی گرفته شده و – شاید – بخشیده نشده اند. به طور خلاصه، فقر فقط مربوط به تعداد معینی از مردم نیست که از ما کمک و حمایت می خواهند، بلکه اکنون بخشی جدایی ناپذیر از جامعه کلیسایی و مدنی ما هستند.

واقع گرایی ما را هدایت می کند تا سخنان فرانسیس را از آن خود کنیم: "شهروندانی هستند که ابزار کافی برای توسعه زندگی شخصی و خانوادگی را به دست می آورند، اما "غیرشهروندان"، نیمه شهروندی """ (نظیر، خیر) وجود دارند. 74). نه ما نمی توانیم، نباید، نمی خواهیم در این دام بیفتیم. ما نمی توانیم و نباید فرهنگ دور ریختنی را بپذیریم، زیرا پتانسیل و اشتیاق ایجاد همبستگی و مهمان نوازی را داریم. در میان این همه رنج، ارتشی از مردم پدیدار می‌شود که با روحیه انصاف و برادری، خود، زمان و منابع خود را برای حمایت و همراهی با کسانی که رنج می‌برند یا در مشکل هستند، سرمایه‌گذاری می‌کنند. سپس بسیاری از خانواده ها در خود یا اطراف خود آن شبکه همبستگی را پیدا می کنند که به آنها امکان می دهد منابع را جمع آوری کنند و بحران را حداقل در مورد غذا و اجاره خانه مدیریت کنند.

عیسی نه تنها به دنیا آمده و در شرایط فقیرانه زندگی می کند و در کنار فقرا است، بلکه در سرنوشتی مشابه با آنها شریک است. این یک تعلیم قوی برای ما شاگردان او است. حضور فقرا در میان ما نباید محدود به یک سیستم رفاهی باشد که آنها را همیشه در وضعیت خود رها می کند و آنها را موظف می کند همیشه آنچه را که برای زندگی نیاز دارند بخواهند، بلکه باید از آنها در جستجوی شغل و در حمایت از آنها مراقبت کند. امکان واقعی همراهی با آنها برای یافتن راه حلی برای نیازهایشان که آنها را به راه رفتن بر روی پاهای خود وامی دارد. فقرا غریبه نیستند بلکه برادر و خواهر با کرامتی هستند که باید به رسمیت شناخته و ارتقاء یابد.

در نهایت، من با دوستی عمیق به گروه کارگران Embraco سابق که شرکت خود را در مراسم عید کریسمس که سه سال پیش در مقابل کارخانه متروکه جشن گرفتیم، تجدید می کنم. در آن زمان به نظر می‌رسید که می‌توان با جدیت و تعهد بیشتری نسبت به مشکلات رسیدگی کرد تا این که این روزها یکی از هیئت‌های آنها برای دیدار با وزیر توسعه اقتصادی به رم رفتند. متأسفانه این بار نیز وزیر خود و سایر نهادهای محلی را که قول حضور داده بودند معرفی نکرد. برای من بسیار دردناک است که ببینم چگونه با کارگرانی که هیچ ادعایی ابراز نمی‌کنند، رفتار می‌شود، اما فقط می‌خواهند به‌عنوان افرادی که بیشتر از همه رنج می‌برند و سنگینی واقعیت را تحمل می‌کنند، شناخته شوند. به نظر می رسد که آنها نهادها را آزار می دهند که وظیفه دارند به حرف های آنها گوش دهند و به آنها کمک کنند تا بر وضعیت نابسامان فعلی غلبه کنند. وقتی این شخص محروم از حیثیت در واقعیتی که اول شخص به او مربوط می شود، هیچ چیز را به حساب نمی آورد، هیچ تحقیر بیشتری وجود ندارد. ما نمی توانیم این وضعیت را به عنوان یک جامعه مسیحی و مدنی در سکوت و استعفا بپذیریم. ما نمی توانیم بپذیریم که فرهنگ سود به هویت اجتماعی یک قلمرو لطمه می زند. ما باید برای از بین بردن ترس و سردرگمی واکنش نشان دهیم: نمایشی که این برادران ما تجربه می کنند باید با تعهد زیاد و مشارکت پر جنب و جوش توسط جوامع ما و توسط هر فرد خیرخواه انجام شود. با وجود همه اینها، ما حتی نباید تسلیم امر اجتناب ناپذیر شویم، بلکه باید با هم و با قاطعیت عمل کنیم تا هرگز امید خود را از دست ندهیم. عیسی به ما کمک کند تا با این موقعیت ها روبرو شویم و باشد که پیامی که فرشتگان در شب کریسمس به شبانان دادند برای همه تجدید شود: نترسید امروز نجات دهنده ای که مسیح خداوند است برای شما متولد شده است.

چزاره نوسیلیا"

مقاله در موعظه کریسمس، اسقف اعظم تورین، چزاره نوسیلیا، کارگرانی را به یاد می آورد که امبراکو از Quotidiano Piemontese آمده است .